با خانواده شون رفیقم، یه خواهر و برادر و مامانن. برادره تو یه سفر آشنا شدم و با مامانشون یه بار دیگه. اول خواهره مسلمون میشه و بعد بقیه خانواده رو مسلمون میکنه. تو دل اروپا هم چادر میپوشه! یعنی این مدلیشو هنوز بین معتقدهای اونوری هم ندیدم! معلم شهرداری هم بوده اون موقع و بخاطر همین حجابش اخراج میشه.

چند روز پیش خواهره اول بهم زنگ زده بود و چون ندیده بودم، برام پیام صوتی گذاشته که چطوری و کرونا نگرفتی؟ اوضاع کرونای ایران خوب نیست. از حالت بهم خبر بده.

حوصله زنگ زدن نداشتم پیام دادم که خوبم و خوبیم و اینا. شما چی؟ اوضاع شما بهتره نه؟

که پیام داد من و شوهرم کرونا گرفتیم. من بهترم اما شوهرم خیلی حالش بده و اون یه کشور دیگه گیر افتاده و قرنطینه شده. منم اینجام. گفتم بیمارستانی؟

گفت نه توی خونه، برادرم خونه مادربزرگه و مامانم ازم پرستاری میکنه.

گفتم چرا بیمارستان نرفتی؟

گفت رفتم. گفتن نمیپذیریمت.

گفتم چرا؟

گفت فک میکنم همین که منو با چادر دیدن گفتن بهتره این بمیره.

من راشیست ها

میگم حالت الان چطوره؟ گفت خیلی بیماری سختی اه. تشنج دست و پا داشتم. نفسم بالا نمیومد. الان بهترم. مواظب باش نگیری. خیلی سخته.

بهش میگم هیچ دکتری تو رو دیده؟ گفت نه. اعتماد ندارم بهشون. ممکنه دارویی بهم بدن که منو بکشن.

دیدم بیراه نمیگه. گفتم فلانی خبر داره؟ (یه زن و شوهر پرستار و دکتر که دوست مشترکمونن) گفتم اونا که مسلمونن. بهشون بگو خب.

گفت نه هیشکی خبر نداره. تو هم بهشون نگو و امام دکتر منه و.

دیگه چون آدم کله شقی اه اصرار نکردم. اما واقعا امیدوارم سریعتر خوب بشه. مامانش هم نگیره. اون خیلی سالم نیست. دوام نمیاره.

 

+ به نظرم مهمترین قربانی های کرونا تو اروپا و آمریکا اقلیت ها و مهاجرا خواهند بود. بزودی که فروشگاه ها خالی و بیمارستان ها پر بشه، اولین افرادی که کنار گذاشته و حذف میشن، همین افراد خواهند بود. به انبارهای مهاجرا اول از همه حمله میشه، خودشونم میزنن یا میکشن.

 

+ به اون یکی

رفیقم که فرانسه اس پیام تبریک عید دادم. عکس بچه شو برام فرستاده که تازه به دنیا اومده.

گفتم اسمش چیه؟ گفت آنتوان

هنوز هضم نکردم کارشو! مساله این نیست که اعتقاداتتو کنار گذاشتی، حتی اینم میفهمم که قصد کردی بمونی و میخوای بچه ت درگیر تفاوت اسمش به لحاظ فرهنگی با بقیه بچه ها نباشه. اما اینو نمیفهمم که چرا اسمی نذاشتی که ربطی به اصالت و ریشه ات داشته باشه و به لحاظ تلفظی هم نزدیک به اسامی اونوری باشه.

هنوز دو سال نشده که رفته! اصن خودم این کارو کردم. وقتی دیدم تو ارتباط با اونوری ها مجبورم یه ساعت اول درباره اسمم و معنیش حرف بزنم، یه اسم فارسی نزدیک به اسامی اونور انتخاب کردم و با همون اسم صفحه داشتم و اکانت و اینا. میفهمم تفاوت فرهنگی زیاد اسم ممکنه برای بعضیا گارد ایجاد کنه. اما این کار یه کم زیادی بود!

 

+ من چقد این مساله رو بین دور و بری هام دیده باشم خوبه؟

اینکه دلشون» میخواد یه کاری رو بکنن، با اسامی جذاب آرمان مالی» اش میکنن. بعد خودشونو میندازن تو یه شرایطی که ظرفیتشو ندارن.

بعضیاشون اذیت هم میشن، میگن آخه خدایا چرا این کارا رو با من میکنی؟! که دیگه این موقع ها نمیشه گفت انتخاب خودت بوده، به خدا چه ربطی داره؟ اون که راهتو باز نکرده بود. خودت با سر رفتی توش.

بعضیاشونم این مدلی، کم کم پایه های فکری شون میریزه و جواب نمیتونن براش داشته باشن. بعد خودشون بی مایه و پوچ میشن.

بحث اعتقاد داشتن نداشتن نیست. بحث ظرفیت روحی و فکری اه. یکی میره یه نوع زندگی انتخاب میکنه، تحت فشارهایی قرار میگیره که اگه تو محیط قبلیش میموند براش هرگز پیش نمیومد. فشارهایی که توان حملش رو نداره. افسرده میشه، مسوولیت داره، درگیری فکری داره، مبنا لازم داره و خیلی چیزای دیگه.

 

+ من همیشه با این بحث تدبیر کردن خود آدم برای خودش مساله داشتم. با اینکه خیلیا ممکنه امل بازی بدونن این مدل فکری رو. که در هر صورت برام مهم نیست. توی خانواده هم همیشه همین وضع بود. بقیه افراد خانواده دنبال انتخاب بودن، انتخاب رشته، انتخاب دانشگاه، انتخاب محل زندگی، انتخاب ِِ .

من هیچ وقت اعتقاد نداشتم وما خود آدم میفهمه چی براش بهتره.

جاهای مختلفی زندگی کردم. بوده جایی که از زندگی توش وحشت داشتم و رفتم و زندگی کردم و بعدا فهمیدم اگه اونجا نمیرفتم چقد کم داشتم تو زندگیم. و جایی چقد دوس داشتم زندگی کنم و نشده و بعدا فهمیدم اگه میرفتم چقد برام بد میشده. و جایی که ازش متنفر بودم و بعد فقط اونجا به آرامش رسیدم و .

همیشه سعی کردم خیلی دستکاری نکنم شرایطی که توش هستم رو. اگه لازم نبود توش باشم، نبودم. اگه هستم پس لازمه. هر موقع شرایط دیگه ای لازم بود، راهش بی دردسر و بدون شیب باز میشه پیش پای آدم.

 

 


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها