امروز وقت دکتر داشتم، کلی از دستم ناراحت شد که تو نمیذاری دور هم جمع بشیم! پا شد رفت مطب وقتمو جابجا کرد. منم چیزی نگفتم، ولی واقعا برام انقد مهم نبود شب یلدا کجا باشم!

حالا امروز زنگ زده که حالم بده و نمیتونم بیام. سر فرستادن بسته هم کلی گرد و خاک کرد. و من متوجه نمیشدم این حجم از ناراحتی علتش چیه و هی داشتم سعی میکردم خشمم رو کنترل کنم و با احساساتش راه بیام و توضیح بدم. دیگه حسابی گند بی منطقی رو که درآورد گفتم داری اشتباه به مساله نگاه میکنی و روش پافشاری داری. هر موقع تصمیم گرفتی فکر کنی با هم حرف بزنیم. (این موقع ها خدا رو شکر میکنم که کتبی حرف میزنیم نه شفاهی! و چیزی از میزان آدرنالین خونم نمیدونه!)

کلی پیام فرستاد که امشب کلا تنهام و توقع مهربونی ازتون داشتم و منطقم میدونه حق با شماست، اما دلم چیز دیگه میخواد و تو هم که فقط منطق سرت میشه، و یه نبش قبرم این وسط کرد و من حیرون!!

 

الان قراره یلدا بهونه ی خوش بودن دل باشه یا ایجاد ناراحتی؟ مگه امشب با شب دیگه فرق داره برای خوشدل بودن؟ واقعا در امشب چیز خاصی هست که در فردا شب و پس فردا شب و شب های دیگه نیست؟

چرا انقد زندگی رو سخت میگیریم؟ اصلا چرا برای خوش بودن دل انقد وابسته به دیگرانیم؟ توقع داشتن و برآورده نشدن فقط رنج اضافه س.

و اصلا دور هم بودنی که به لغو بگذره خیری هم داره؟ دور هم جمع میشیم برای چه هدفی؟ وقتی دلهامون به سمت نور متمایل نباشه.

 

+ یکی از شاگردام هنوز هم هر سوالی داره برام میفرسته، هر سوالی ها!

پیام داده بود فال حافظ راسته بالاخره یا نه؟ چرا به من جواب نداد؟

- بهش گفتم فال حجت نیست، جواب نیست. مگر اینکه فرد صادقی سوالی داشته باشه و اون وقت جوابش ممکنه از هر راهی بهش برسه. از هر راهی! گاهی شاید هم فال!

 

از همین رو! من فال نمیگیرم، مگر اینکه اون بزنه برام. وقتی هم میزنه هیچ نیتی نمیکنم. میگم اگر تو بخوای و راضی باشی، جوابی که لازم دارم بهم میده، وگرنه هیچ.

امشب برام فال زد و هر چی گفتم تفسیرش کن، گفت تو جمع نمیشه! گفتم یکی دیگه بزن که بتونی تو جمع بهم بگی، زد و بدتر از قبلی!

ناچار یه طوری از روی کتاب بالاخره گفت.

یادم اومد همون اول کار من عهد بستم.

امشب یادم آورد که مشکلاتت فقط وقتی حل میشه که عهد امانت به جا بیاری. وگرنه مشکل پشت هم پیش میاد برات! مث همین الان!

 

+ پس این حس قوی که بهم میگه هیچ وقت اونجا نخواهی رفت چی میگه؟! چرا روزنه ای نیست؟!

 

- گر رنج پیشت آید و گر راحت ای حکیم

  نسبت مکن به غیر که این ها خدا کند.

 

+ من واقعا نمیفهمم این خرت و پرت هایی که به نام یلدا تو مترو و مغازه و خیابون میفروشن به چه درد میخورن؟ یه طوری میگن تم یلدا انگار هالوینه و همه باید لباس و وسایل مخصوص یلدا داشته باشن! یعنی محصول رو میدن بیرون، بعد نیازو میسازن!

مصرف گرایی یعنی همین! چه خبرتوووونه؟!

 

 


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها